ز میخانه دگربار این چه بویست
دگربار این چه شور و گفت و گویست
جهان بگرفت ارواح مجرد
زمین و آسمان پرهای و هویست
بیا ای عشق این می از چه خمست
اشارت كن خرابات از چه سویست
چه میگویم اشارت چیست كاین جا
نگنجد فكرتی كان همچو مویست
نیاید در نظر آن سر یك تو
كه در فكر آنچ آید چارتویست
چو ز اندیشه به گفت آید چه گویم
كه خانه كنده و رسوای كویست
ز رسوایی به بحر دل رود باز
كه دل بحرست و گفتنها چو جویست
خزینه دار گوهر بحر بدخوست
كه آب جو و چه تن جامه شویست