در خانه غم بودن از همت دون باشد
و اندر دل دون همت اسرار تو چون باشد
بر هر چه همیلرزی میدان كه همان ارزی
زین روی دل عاشق از عرش فزون باشد
آن را كه شفا دانی درد تو از آن باشد
وان را كه وفا خوانی آن مكر و فسون باشد
آن جای كه عشق آمد جان را چه محل باشد
هر عقل كجا پرد آن جا كه جنون باشد
سیمرغ دل عاشق در دام كجا گنجد
پرواز چنین مرغی از كون برون باشد
بر گرد خسان گردد چون چرخ دل تاری
آن دل كه چنین گردد او را چه سكون باشد
جام می موسی كش شمس الحق تبریزی
تا آب شود پیشت هر نیل كه خون باشد