غزل شماره ۱۵۲۸

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
به پیش باد تو ما همچو گردیم
بدان سو كه تو گردی چون نگردیم
ز نور نوبهارت سبز و گرمیم
ز تأثیر خزانت سرد و زردیم
ز عكس حلم تو تسلیم باشیم
ز عكس خشم تو اندر نبردیم
عدم را برگماری جمله هیچیم
كرم را برفزایی جمله مردیم
عدم را و كرم را چون شكستی
جهان را و نهان را درنوردیم
چو دیدیم آنچ از عالم فزون است
دو عالم را شكستیم و بخوردیم
به چشم عاشقان جان و جهانیم
به چشم فاسقان مرگیم و دردیم
زمستان و تموز از ما جدا شد
نه گرمیم ای حریفان و نه سردیم
زمستان و تموز احوال جسم است
نه جسمیم این زمان ما روح فردیم
چو نطع عشق خود ما را نمودی
به مهره مهر تو كاستاد نردیم
چو گفتی بس بود خاموش كردیم
اگر چه بلبل گلزار و وردیم

بلبلبهارجهانحریفعاشقعشقمستچشمگلزار


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید