غزل شماره ۲۳۷۶

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
صنما از آنچ خوردی بهل اندكی به ما ده
غم تو به توی ما را تو به جرعه‌ای صفا ده
كه غم تو خورد ما را چه خراب كرد ما را
به شراب شادی افزا غم و غصه را سزا ده
ز شراب آسمانی كه خدا دهد نهانی
بنهان ز دست خصمان تو به دست آشنا ده
بنشان تو جنگ‌ها را بنواز چنگ‌ها را
ز عراق و از سپاهان تو به چنگ ما نوا ده
سر خم چو برگشایی دو هزار مست تشنه
قدح و كدو بیارند كه مرا ده و مرا ده
صنما ببین خزان را بنگر برهنگان را
ز شراب همچو اطلس به برهنگان قبا ده
به نظاره جوانان بنشسته‌اند پیران
به می جوان تازه دو سه پیر را عصا ده
به صلاح دین به زاری برسی كه شهریاری
ملك و شراب داری ز شراب جان عطا ده

آسمانآشناجرعهجوانخداشرابصلاحصنمغصهقدحمستپیرانچنگ


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید