غزل شماره ۲۷۶۲
غزلستان ::
مولوی ::
دیوان شمس - غزلیات
در عشق هر آنك شد فدایی
نبود ز زمین بود سمایی
زیرا كه بلای عاشقی را
جانی شرط است كبریایی
زخم آیت بندگان خاص است
سردفتر عاشق خدایی
كاین عالم خاك خاك ارزد
آن جا كه بلا كند بلایی
یك جو ز بلاش گنج زرهاست
ای بر سر گنج بین كجایی
از سوزش آفتاب محنت
در عشق چو سایه همایی
ای آنك تو بوی آن نداری
تو لایق آن بلا نیایی
لایق نبود به زخم او را
الا كه وجود مرتضایی
اشعار مرتبط
نظرات نوشته شده