غزل شماره ۲۸۰۳

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ساقیا شد عقل‌ها هم خانه دیوانگی
كرده مالامال خون پیمانه دیوانگی
صد هزاران خانه هستی به آتش درزده
تشنگان مرد و زن مردانه دیوانگی
ما دوسر چون شانه‌ایم ایرا همی‌زیبد به عشق
در سر زنجیر زلفش شانه دیوانگی
در چنین شمعی نمی‌بینی كه از سلطان عشق
دم به دم در می‌رسد پروانه دیوانگی
پنبه در گوشند جان و دل ز افسانه دو كون
تا شنیدند از خرد افسانه دیوانگی
كفش‌های آهنین جان پاره كرد اندر رهش
چون در او آتش بزد جانانه دیوانگی
عقل آمد با كلید آتشین آن جا ولیك
جز كلید او نبد دندانه دیوانگی
چونك عقل از شمس تبریزی به حیرت درفتاد
تا شده یاران و ما دیوانه دیوانگی

آتشافسانهتبریزجاناندیوانهزلفساقیسلطانشمععشقعقلهستیپیمانیاران


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید