میزن سه تا كه یكتا گشتم مكن دوتایی
یا پرده رهاوی یا پرده رهایی
بی زیر و بیبم تو ماییم در غم تو
در نای این نوا زن كافغان ز بینوایی
قولی كه در عراق است درمان این فراق است
بی قول دلبری تو آخر بگو كجایی
ای آشنای شاهان در پرده سپاهان
بنواز جان ما را از راه آشنایی
در جمع سست رایان رو زنگله سرایان
كاری ببر به پایان تا چند سست رایی
از هر دو زیرافكند بندی بر این دلم بند
آن هر دو خود یك است و ما را دو مینمایی
گر یار راست كاری ور قول راست داری
در راست قول برگو تا در حجاز آیی
در پرده حسینی عشاق را درآور
وز بوسلیك و مایه بنمای دلگشایی
از تو دوگاه خواهند تو چارگاه برگو
تو شمع این سرایی ای خوش كه میسرایی