غزل شماره ۵۴۷

غزلستان :: سعدی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خانه صاحب نظران می بری
پرده پرهیزکنان می دری
گر تو پری چهره نپوشی نقاب
توبه صوفی به زیان آوری
این چه وجودست نمی دانمت
آدمیی یا ملکی یا پری
گر همه سرمایه زیان می کند
سود بود دیدن آن مشتری
نسخه این روی به نقاش بر
تا بکند توبه ز صورتگری
با تترت حاجت شمشیر نیست
حمله همی آری و دل می بری
گر تو در آیینه تأمل کنی
صورت خود باز به ما ننگری
خسرو اگر عهد تو دریافتی
دل به تو دادی که تو شیرینتری
گر دری از خلق ببندم به روی
بر تو نبندم که به خاطر دری
سعدی اگر کشته شود در فراق
زنده شود چون به سرش بگذری

توبهخسروسعدیشیرینصاحبصوفیفراقچهره


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید