غزل شماره ۶۹۹

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بیچاره كسی كه می ندارد
غوره به سلف همی‌فشارد
بیچاره زمین كه شوره باشد
وین ابر كرم بر او نبارد
باری دل من صبوح مستست
وام شب دوش می‌گزارد
گفتم به صبوح خفتگان را
پامزد ویم كه سر برآرد
امروز گریخت شرم از من
او بر كف مست كی نگارد
ساقیست گرفته گوشم امروز
یك لحظه مرا نمی‌گذارد
جام چو عصاش اژدها شد
بر قبطی عقل می‌گمارد
خاموش و ببین كه خم مستان
چون جام شریف می‌سپارد

اژدهاجامزمینساقیصبوحعقلمستنگار


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید