صبر با عشق بس نمیآید
عقل فریادرس نمیآید
بیخودی خوش ولایتیست ولی
زیر فرمان كس نمیآید
كاروان حیات میگذرد
هیچ بانگ جرس نمیآید
بوی گلشن به گل همیخواند
خود تو را این هوس نمیآید
زانك در باطن تو خوش نفسیست
از گزاف این نفس نمیآید
بی خدای لطیف شیرین كار
عسلی از مگس نمیآید
هر دمی تخم نیكوی میكار
تا نكاری عدس نمیآید
هیچ كردی به خیر اندیشه
كه جزا از سپس نمیآید
بس كن ایرا كه شمع این گفتار
جانب هر غلس نمیآید