غزل شماره ۱۰۰۵

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر كه ز عشاق گریزان شود
بار دگر خواجه پشیمان شود
والله منت همه بر جان اوست
هر كه سوی چشمه حیوان شود
هر كه سبوی تو كشد عاقبت
در حرم عشرت سلطان شود
تنگ بود حوصله آدمی
از تو چو دریای و چو عمان شود
رو به دل اهل دلی جای گیر
قطره به دریا در و مرجان شود
جنبش هر ذره به اصل خودست
هر چه بود میل كسی آن شود
كافر صدساله چو بیند تو را
سجده كند زود مسلمان شود
جان و دل از جذبه میل و هوس
همصفت دلبر و جانان شود
خار كه سرتیز ره عاشق است
عاقبت امر گلستان شود
ناطقه را بند كن و جمع باش
گر نه ضمیر تو پریشان شود

جانانحوصلهسبوسلطانطرهعاشقعشاقعشرتهوسوصلچشمچشمهگلستان


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید