ای كرده رو چو سركه چه گردد ار بخندی
والله ز سركه رویی تو هیچ برنبندی
تلخی ستان شكر ده سیلی بنوش و سر ده
خندان بمیر چون گل گر ز آنك ارجمندی
چون مو شدهست آن مه در خنده است و قهقه
چت كم شود كه گه گه از خوی ماه رندی
بشكفته است شوره تو غورهای و غوره
آخر تو جان نداری تا چند مستمندی
با كان غم نشینی شادی چگونه بینی
از موش و موش خانه كی یافت كس بلندی
بالای چرخ نیلی یابند جبرئیلی
وز خاك پای پاكان یابند بیگزندی
زان رنگ روی و سیما اسرار توست پیدا
كاندر كدام كویی چه یار میپسندی
چون چشم میگشاید در چشم مینماید
گر ز آنك ریش گاوی ور شیر هوشمندی
قارون مثال دلوی در قعر چه فروشد
عیسی به بام گردون بنمود خوش كمندی
گر دلو سر برآرد جز آب چه ندارد
پاره شود بپوسد در ظلمت و نژندی
ای لولیان لالا بالا پریده بالا
وارسته زین هیولا فارغ ز چون و چندی