غزل شماره ۶۲۳

غزلستان :: سعدی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دیدار می نمایی و پرهیز می کنی
بازار خویش و آتش ما تیز می کنی
گر خون دل خوری فرح افزای می خوری
ور قصد جان کنی طرب انگیز می کنی
بر تلخ عیشی من اگر خنده آیدت
شاید که خنده شکرآمیز می کنی
حیران دست و دشنه زیبات مانده ام
کآهنگ خون من چه دلاویز می کنی
سعدی گلت شکفت همانا که صبحدم
فریاد بلبلان سحرخیز می کنی

آتشآهنگبلبلحیرانخندهسحرسعدیصبحطربعیشفریاد


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید