غزل شماره ۷۳۰

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اینك آن مرغان كه ایشان بیضه‌ها زرین كنند
كره تند فلك را هر سحرگه زین كنند
چون بتازند آسمان هفتمین میدان شود
چون بخسپند آفتاب و ماه را بالین كنند
ماهیانی كاندرون جان هر یك یونسیست
گلبنانی كه فلك را خوب و خوب آیین كنند
دوزخ آشامان جنت بخش روز رستخیز
حاكمند و نی دعا دانند و نه نفرین كنند
از لطافت كوه‌ها را در هوا رقصان كنند
وز حلاوت بحرها را چون شكر شیرین كنند
جسم‌ها را جان كنند و جان جاویدان كنند
سنگ‌ها را كان لعل و كفرها را دین كنند
از همه پیداترند و از همه پنهان ترند
گر عیان خواهی به پیش چشم تو تعیین كنند
گر عیان خواهی ز خاك پای ایشان سرمه ساز
زانك ایشان كور مادرزاد را ره بین كنند
گر تو خاری همچو خار اندر طلب سرتیز باش
تا همه خار تو را همچون گل و نسرین كنند
گر مجال گفت بودی گفتنی‌ها گفتمی
تا كه ارواح و ملایك ز آسمان تحسین كنند

آسماناماندعارقصسحرشیرینلعلنسرینپنهانچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید