هر كی در ذوق عشق دنگ آمد
نیك فارغ ز نام و ننگ آمد
نشود بند گفت و گوی جهان
شیرگیری كه چون پلنگ آمد
شیشه عشق را فراغتها است
گر بر او صد هزار سنگ آمد
نام و ناموس كی شود مانع
چونك آن دلربای شنگ آمد
صد هزاران چو آسمان و زمین
پیش جولان عشق تنگ آمد
قیصر روم عشق غالب باد
گر كسل چون سپاه زنگ آمد
زهره بر چنگ این نوا میزد
كان قمر عاقبت به چنگ آمد
شمس تبریز هر كی بیتو نشست
عذر او پیش عشق لنگ آمد