ای بس كه از آواز دش واماندهام زین راه من
وی بس كه از آواز قش گم كردهام خرگاه من
كی وارهانی زین قشم كی وارهانی زین دشم
تا دررسم در دولتت در ماه و خرمنگاه من
هر چند شادم در سفر در دشت و در كوه و كمر
در عشقت ای خورشیدفر در گاه و در بیگاه من
لیكن گشاد راه كو دیدار و داد شاه كو
خاصه مرا كه سوختم در آرزوی شاه من
تا كی خبرهای شما واجویم از باد صبا
تا كی خیال ماهتان جویم در آب چاه من
چون باغ صد ره سوختم باز از بهار آموختم
در هر دو حالت والهم در صنعت الله من