غزل شماره ۲۴۱۱

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
دلم چو دیده و تو چون خیال در دیده
زهی مبارك و زیبا به فال در دیده
به بوی وصل دو دیده خراب و مست شده‌ست
چگونه باشد یا رب وصال در دیده
چو دیده بیشه آن شیرمست من باشد
چه زهره دارد گرگ و شكال در دیده
دو دیده را بگشا نور ذوالجلال ببین
ز فر دولت آن خوش خصال در دیده
چو چتر و سنجق آن رشك صد سلیمان دید
گشاد هدهد جان پر و بال در دیده
چو آفتاب جمالش بدیده‌ها درتافت
چه شعله‌هاست ز نور جلال در دیده
چو عقل عقل قنق شد درون خرگه جسم
عقول هیچ ندارد مجال در دیده
دو دیده مست شد از جان صدر شمس الدین
چه باده‌هاست از او مال مال در دیده

بادهخیالدولتدیدهزهرهعقلفالمستهدهدوصالوصل


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید