نام آن كس بر كه مرده از جمالش زنده شد
گریههای جمله عالم در وصالش خنده شد
یاد آن كس كن كه چون خوبی او رویی نمود
حسنهای جمله عالم حسن او را بنده شد
جمله آب زندگانی زیر تختش میرود
هر كی خورد از آب جویش تا ابد پاینده شد
یك شبی خورشید پایه تخت او را بوسه داد
لاجرم بر چرخ گردون تا ابد تابنده شد
زندگی عاشقانش جمله در افكندگیست
خاك طامع بهر این در زیر پا افكنده شد
آهوان را بوی مشك از طرهاش بر ناف زد
تا مشام شیر صید مرجها غرنده شد
بال و پر وهم عاشق ز آتش دل چون بسوخت
همچو خورشید و قمر بیبال و پر پرنده شد
ای خنك جانی كه لطف شمس تبریزی بیافت
برگذشت از نه فلك بر لامكان باشنده شد