غزل شماره ۱۲۵۷

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
چون تو شادی بنده گو غمخوار باش
تو عزیزی صد چو ما گو خوار باش
كار تو باید كه باشد بر مراد
كارهای عاشقان گو زار باش
شاه منصوری و ملكت آن توست
بنده چون منصور گو بر دار باش
اشتر مستم نجویم نسترن
نوشخوارم در رهت گو خار باش
نشنوم من هیچ جز پیغام او
هر چه خواهی گفت گو اسرار باش
ای دل آن جایی تو باری كه ویست
از جمال یار برخوردار باش
او طبیبست و به بیماران رود
ای تن وامانده تو بیمار باش
بر امید یار غار خلوتی
ثانی اثنین برو در غار باش
بر امید داد و ایثار بهار
مهرها می‌كار و در ایثار باش
خرمنا بر طمع ماه بانمك
گم شو از دزد و در آن انبار باش
بهر نطق یار خوش گفتار خویش
لب ببند از گفت و كم گفتار باش

اسرارامانامیدبهارخرمنخلوتطبیبعاشقمستپیغام


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید