ای شده از جفای تو جانب چرخ دود من
جور مكن كه بشنود شاد شود حسود من
بیش مكن تو دود را شاد مكن حسود را
وه كه چه شاد می شود از تلف وجود من
تلخ مكن امید من ای شكر سپید من
تا ندرم ز دست تو پیرهن كبود من
دلبر و یار من تویی رونق كار من تویی
باغ و بهار من تویی بهر تو بود بود من
خواب شبم ربودهای مونس من تو بودهای
درد توام نمودهای غیر تو نیست سود من
جان من و جهان من زهره آسمان من
آتش تو نشان من در دل همچو عود من
جسم نبود و جان بدم با تو بر آسمان بدم
هیچ نبود در میان گفت من و شنود من