سر عثمان تو مست است بر او ریز كدو
چون عمر محتسبی دادكنی این جا كو
چه حدیث است ز عثمان عمرم مستتر است
و آن دگر را كه رئیس است نگویم تو بگو
مست دیدی كه شكوفه ش همه در است و عقیق
بادهای كو چو اویس قرنی دارد بو
ای بسا فكرت باریك كه چون موی شدهست
وز سر زلف خوش یار ندارد سر مو
مست فكرت دگر و مستی عشرت دگر است
قطرهای این كند آنك نكند زان دو سبو
بس كن و دفتر گفتار در این جو افكن
بر لب جوی حیل تخته منه جامه مشو