غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
با Lexingo کلمات انگلیسی یاد بگیرید
Lexingo
امتیاز بگیرید و رقابت کنید
غزل شماره ۴۰۸
غزلستان
::
سعدی شیرازی
::
غزلیات
افزودن به مورد علاقه ها
امروز مبارکست فالم
کافتاد نظر بر آن جمالم
الحمد خدای آسمان را
کاختر به درآمد از وبالم
خوابست مگر که می نماید
یا عشوه همی دهد خیالم
کاین بخت نبود هیچ روزم
وین گل نشکفت هیچ سالم
امروز بدیدم آن چه دل خواست
دید آن چه نخواست بدسگالم
اکنون که تو روی باز کردی
رو باز به خیر کرد حالم
دیگر چه توقعست از ایام
چون بدر تمام شد هلالم
بازآی کز اشتیاق رویت
بگرفت ز خویشتن ملالم
آزرده ام از فراق چونانک
دل باز نمی دهد وصالم
وز غایت تشنگی که بردم
در حلق نمی رود زلالم
بیچاره به رویت آمدم باز
چون چاره نماند و احتیالم
از جور تو هم در تو گیرم
وز دست تو هم بر تو نالم
چون دوست موافقست سعدی
سهلست جفای خلق عالم
آسمان
اختر
بخت
جفا
خدا
خواب
خیال
دوست
سعدی
عشوه
فال
فراق
مبارک
موافق
هلال
وصال
قبلی
بعدی
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل
اشعار مرتبط
بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم
دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست
ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری
نظرات نوشته شده
اولین نفر برای نظر دادن باشید و نظرتان را در مورد این شعر از طریق فرم زیر ارسال کنید.
نظر بدهید
نظر:
ارسال کننده:
ارسال