غزل شماره ۲۶۳۳

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
در خانه خود یافتم از شاه نشانی
انگشتری لعل و كمر خاصه كانی
دوش آمده بوده‌ست و مرا خواب ببرده
آن شاه دلارامم و آن محرم جانی
بشكسته دو صد كاسه و كوزه شه من دوش
از عربده مستانه بدان شیوه كه دانی
گویی كه گزیده‌ست ز مستی رخ من بر
كز شاه رخ من بر كاری است نهانی
امروز در این خانه همی‌بوی نگار است
زین بوی به هر گوشه نگاری است عیانی
خون در تن من باده صرف است از این بوی
هر موی ز من هندوی مست است شبانی
گوشی بنه و نعره مستانه شنو تو
از قامت چون چنگ من الحان اغانی
هم آتش و هم باده و خرگاه چو نقد است
پیران طریقت بپذیرند جوانی
در آینه شمس حق و دین شه تبریز
هم صورت كل شهره و هم بحر معانی

آتشآینهبادهتبریزجوانخوابشبانطریقلعلمحرممستنگارهندوپیرانچنگ


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید