غزل شماره ۹۰۴

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ز باد حضرت قدسی بنفشه زار چه می‌شد
درخت‌های حقایق از آن بهار چه می‌شد
دل از دیار خلایق بشد به شهر حقایق
خدای داند كاین دل در آن دیار چه می‌شد
ز های و هوی حریفان ز نای و نوش ظریفان
هوای نور صبوح و شراب نار چه می‌شد
هزار بلبل مست و هزار عاشق بی‌دل
در آن مقام تحیر ز روی یار چه می‌شد
چو عشق در بر سیمین كشید عاشق خود را
ز بوسه‌های چو شكر در آن كنار چه می‌شد
در آن طرف كه ز مستی تو گل ز خار ندانی
عجب كه گل چه چشید و عجب كه خار چه می‌شد
میان خلعت جانان قبول عشق خرامان
به بارگاه تجلی ز كار و بار چه می‌شد
به باد و آتش و آب و به خاك عشق درآمد
به نور یك نظر عشق هر چهار چه می‌شد
چو شمس مفخر تبریز زد آتشی به درختی
ز شعله‌های لطیفش درخت و بار چه می‌شد

آتشامانبلبلبنفشهبهاربوسهتبریزجانانحریفخداخرامانسیمینشرابصبوحعاشقعشققبولمست


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید