غزل شماره ۳۱۰۴

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
طواف كعبه دل كن اگر دلی داری
دلست كعبه معنی تو گل چه پنداری
طواف كعبه صورت حقت بدان فرمود
كه تا به واسطه آن دلی به دست آری
هزار بار پیاده طواف كعبه كنی
قبول حق نشود گر دلی بیازاری
بده تو ملكت و مال و دلی به دست آور
كه دل ضیا دهدت در لحد شب تاری
هزار بدره زرگر بری به حضرت حق
حقت بگوید دل آر اگر به ما آری
كه سیم و زر بر ما لاشیست بی‌مقدار
دلست مطلب ما گر مرا طلبكاری
ز عرش و كرسی و لوح قلم فزون باشد
دل خراب كه آن را كهی بنشماری
مدار خوار دلی را اگر چه خوار بود
كه بس عزیر عزیزست دل در آن خواری
دل خراب چو منظرگه اله بود
زهی سعادت جانی كه كرد معماری
عمارت دل بیچاره دو صدپاره
ز حج و عمره به آید به حضرت باری
كنوز گنج الهی دل خراب بود
كه در خرابه بود دفن گنج بسیاری
كمر به خدمت دل‌ها ببند چاكروار
كه برگشاید در تو طریق اسراری
گرت سعادت و اقبال گشت مطلوبت
شوی تو طالب دل‌ها و كبر بگذاری
چو همعنان تو گردد عنایت دل‌ها
شود ینابع حكمت ز قلب تو جاری
روان شود ز لسانت چو سیل آب حیات
دمت بود چو مسیحا دوای بیماری
برای یك دل موجود گشت هر دو جهان
شنو تو نكته لولاك از لب قاری
وگر نه كون و مكان را وجود كی بودی
ز مهر و ماه و ز ارض و سمای زنگاری
خموش وصف دل اندر بیان نمی‌گنجد
اگر به هر سر مویی دو صد زبان داری

اسراراقبالجهانحیاتخموشطریقعرشعمارتقبولقلممسیحمعمانگار


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید