غزل شماره ۴۴۴

غزلستان :: سعدی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
یا رب آن رویست یا برگ سمن
یا رب آن قدست یا سرو چمن
بر سمن کس دید جعد مشکبار
در چمن کس دید سرو سیمتن
عقل چون پروانه گردید و نیافت
چون تو شمعی در هزاران انجمن
سخت مشتاقیم پیمانی بکن
سخت مجروحیم پیکانی بکن
وه کدامت زین همه شیرینترست
خنده یا رفتار یا لب یا سخن
گر سر ما خواهی اینک جان و سر
ور سر ما داری اینک مال و تن
گر نوازی ور کشی فرمان تو راست
بنده ایم اینک سر و تیغ و کفن
صعقه می خواهی حجابی درگذار
فتنه می جویی نقابی برفکن
من کیم کان جا که کوی عشق توست
در نمی گنجد حدیث ما و من
ای ز وصلت خانه ها دارالشفا
وی ز هجرت بیت ها بیت الحزن
وقت آن آمد که خاک مرده را
باد ریزد آب حیوان در دهن
پاره گرداند زلیخای صبا
صبحدم بر یوسف گل پیرهن
نطفه شبنم در ارحام زمین
شاهد گل گشت و طفل یاسمن
فیح ریحانست یا بوی بهشت
خاک شیرازست یا باد ختن
برگذر تا خیره گردد سروبن
درنگر تا تیره گردد نسترن
بارگاه زاهدان درهم نورد
کارگاه صوفیان درهم شکن
شاهدان چستند ساقی گو بیار
عاشقان مستند مطرب گو بزن
سغبه خلقم چو صوفی در کنش
شهره شهرم چو غازی بر رسن
تربیت را حله گو در ما مپوش
عافیت را پرده گو بر ما متن
چرخ با صد چشم چون روی تو دید
صد زبان می خواست تا گوید حسن
ناسزا خواهم شنید از خاص و عام
سرزنش خواهم کشید از مرد و زن
سعدیا گر عاشقی پایی بکوب
عاشقا گر مفلسی دستی بزن

بهشتتیغجعدحجابحدیثخاکخندهزمینساقیسخنسعدیسمنشاهدشمعشیرازشیرینصباصبحصوفیطربعاشقعشقعقلمستمطربوصلپیمانچشمچمنیاسمن


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید